تاریخ بیهق
تاریخِ بِیْهَق، تاریخی محلی به زبان فارسی، مشتمل بر تاریخ و جغرافیا و اَحوال عالمان و خاندانهای مشهور ناحیۀ بیهق(ه م)، تألیف ابوالحسن علی بن زید بیهقی (د 565ق / 1170م). در میان سلسله آثاری که به تواریخ محلی موسوماند، کتاب تاریخ بیهق از جملۀ آثار ممتاز است، زیرا مؤلف که در غالب دانشهای عهد خود دست داشت (برای تفصیل، نک : ه د، بیهقی، علی)، با احاطۀ خاصی، اطلاعات جغرافیایی این ناحیۀ مهم خراسان را با تاریخ سیاسی و فرهنگی به هم آمیخته، و مجموعهای آکنده از انواع اطلاعات ارزشمند پدید آورده است؛ چندان که بسیاری از آگاهیهای گوناگون دربارۀ خراسان و بیهق را اکنون مدیون این کتاب هستیم.
بیهقی کتاب خود را با مقدمهای ادیبانه، با استشهاد به اشعار عربی و فارسی، در اهمیت و فواید تاریخ آغاز کرده (ص 4 بب )، سپس فصل کوتاهی را به بیان «ولایات» و «نواحی [ای] که در رُبعِ معمورِ عالم هست»، اختصاص داده است (ص 17- 19)؛ آنگاه در فصلی دیگر، فهرستی از آثار مکتوب تاریخی پیش از خـود را ــ کهبسیاری از آنها اینک از میان رفته، یا تنها بهصورتمنقول در آثار دیگران بر جای مانده ــ ارائه کرده است (ص 19-21). بیهقـی ماننـد دیگـر مـؤلفان تواریـخ محلی ــ که فصلـی را به فضایـل شهر خود اختصاص میدهند ــ از «فضایل بیهق» در فصلی سخن به میان آورده، و شماری از اصحاب پیامبر(ص) را که «در بیهق بودهاند»، نام برده (ص 22-25)، و سپس به «ذکر هوای بیهق» و بیان جغرافیای ناحیه ودیهها و روستاهای بیهق پرداخته است (ص 26 بب ).
از جمله مهمترین بخشهای این کتاب، فصلی است که مؤلف به «ذکر خاندانهای قدیم و شریف در این ناحیت» اختصاص داده است (ص 54 بب ). آگاهیهایی که او از خاندانهای حکومتگر در خراسان، مانند طاهریان، سامانیان، غزنویان و سلجوقیان به دست میدهد، و نیز آنچه در باب خاندانهای مشهور بیهق، در سیاست و فرهنگ آورده، بسیار ارزشمند، و در مواردی یگانه است (ص 66 بب ).
طولانیترین بخش تاریخ بیهق، فصلی است که مؤلف به «ذکر علما و ائمه و افاضل» ناحیۀ بیهق اختصاص داده، و افزون بر نقل احادیثی که از طریق هر یک از محدثان و عالمان بیهق روایت شده، نمونهای از اشعار آنان را نیز نقل کرده است (ص 137 بب ). اگرچه مؤلف در فصلی از «وقایع عظام که درین ناحیت» روی داده، یاد کرده است (ص 266 بب )، اما در واقع، سراسر کتاب و حتى شرح احوال خاندانها و بزرگان علم و سیاست، متضمن نکتههای ارزشمند تاریخی است. چنین به نظر میرسد که مؤلف فصل خاص مربوط به مؤید آی آبه، و استیلای او بر خراسان (561-562ق) را مدتها پس از تألیف کتاب بدان افزوده باشد، زیرا آن را نه در بخش «وقایع عظام»، بلکه در فصل «غرایب چیزها که از بیهق خیزد»، آورده است (ص 276، 284). پس از فصل اخیر، بیهقی بخش کوتاهی را به «ذکر ساداتی که در خسروجرد و غیر آن مدفوناند»، اختصاص داده است (ص 284-286). واپسین بخش تاریخ بیهق، تحت عنوان «خاتمة الکتاب» مشتمل است بر پارهای مطالب وعظگونه، مستند به آیات و احادیث و اشعار در لزوم رعایت تقوا و زهد و یادآوری آخرت (ص 286-292).
در پایان کهنترین نسخۀ موجود از این کتاب، تاریخ اتمام تألیف 4 شوال 563 آمده است (ص 292)، اما فصیح خوافی (د پس از 845ق)، ضمن شرح احوال بیهقی، نوشته است که وی در محرم 544 نگارش تاریخ بیهق را به پایان برد (2 / 242). گذشته از اینکه نوشتۀ فصیح خوافی بیگمان مستند به مأخذی بوده است که اینک در دسترس نیست، در نسخۀ موجود از تاریخ بیهق به سالهایی میان این دو تاریخ اشاره شده است: مانند اشاره به مرگ المقتفی، خلیفۀ عباسی (ص 21) که در ربیعالاول 555 (بنـداری، 266) روی داده است. نیز به حوادث مربوط به سالهای 545ق (ص 225)، 546ق (ص 170)،547ق (ص 252)، 548ق (ص 129، 197)،550 ق (ص197 ،221)، 551ق (ص239)، 556ق (ص137)، 557ق (ص236)، 560ق (ص 132، 283)، 561ق (ص 261) و 562ق (ص 116، 164) اشاره شده است. از اینرو، میتوان احتمال داد که بیهقی در 544ق تألیف اصل کتاب را به پایان رسانده، اما تا مدتی پیش از مرگ (565ق)، همچنان مطالبی به آن میافزوده است.
در میان مؤلفان کهن، یاقوت حموی که زندگینامۀ خودنوشتِ بیهقی در کتابِ مفقود مشاربالتجارب را در دست داشته (13 / 227)، و نیز فصیح خوافی (همانجا)، اگرچه به تاریخ بیهق اشاره کردهاند، اما هیچ یک بدان استناد نجستهاند؛ ولی این کتاب از مآخذ ابن فوطی در شرح احوال رجال بیهق بوده، و بارها بدان تصریح کرده است (مثلاً نک : 1 / 382، 4 / 141، 342، 415، 581، جم ). منقولات ابن فوطی از این کتاب بسیار مهم است؛ زیرا در مواردی، بسیار مفصلتر از آن چیزی است که در نسخۀ کنونی تاریخ بیهق دیده میشود (مثلاً نک : 5 / 450؛ قس: بیهقی، 192)؛ یا در برخی موارد، اساساً مطلب منقول از این کتاب در نسخۀ کنونی موجود نیست (نک : ابن فوطی، 1 / 382، 383، 4 / 580، 5 / 513). از اینرو، جای تردیدی باقی نمیماند که آنچه اینک از تاریخ بیهق، در دست است، نسخۀ اصلی و کامل کتاب نیست.
یکی از جنبههای مهم تاریخ بیهق، استفادۀ مؤلف از مآخذی است که بیشتر آنها اکنون در دست نیست، یا به صورت ناقص بـه روزگار ما رسیـده است. بیهقی به ویـژه به دو اثر ــ که از حیث موضوع با کتاب او اشتراک داشتهاند ــ استناد جسته است: نخست، کتاب تاریخ بیهق، اثر عالمِ معاصر او، علی بن ابی صالح خواری بیهقی (زنده در 536ق، نک : رافعی، 3 / 224) که به نوشتۀ بیهقی (ص 21، 107)، به زبان عربی و در چندین مجلد بوده، و مؤلف آن پیش از اتمام کتاب درگذشته است؛ دیگر، کتاب تاریخ نیشابور، اثر حاکم نیشابوری (د 405ق) که به قول بیهقی، از دیگر آثار مشابه «تمامتر» است (ص 21، 28، 151).
از دیگر مآخذ مهم مؤلف میتوان به این آثار اشاره کرد: کتابهای ابوالقاسم کعبی بلخی (د 319ق) در تاریخ و مفاخر خراسان و نیشابور (نک : ص 21، 138، 154، 156، 255)؛ تاریخ نیشابور، اثر احمد غازی به زبان فارسی (ص 21)؛ تاریخ ابوالفضل بیهقی (ص 175)؛ مزیدالتاریخ، از ابوالحسن محمد بن سلیمان که در عهد سلطان محمود غزنوی (سل 387-421ق) تألیف شده بود (ص 132-133)؛ التاریخ الیمینی، از محمد بن عبدالجبار عتبی (د 427ق)؛ تاریخ مرو، از ابوالعباس معدانی (د 375ق)؛ تاریخ ابوسعید خرگوشی (د 427ق)؛ تاریخِ ابوالمعالی مجدود بن محمد رشیدی (د 538ق)؛ و تاریخ محمد بن جریر طبری (د 310ق) (نک : ص 20، 26، 87، 93، 176، 227). جز اینها، مؤلف از برخی آثار تاریخی دیگر نیز نام برده، اما به نقل از آنها تصریح نکرده است، مانند تاریخ مرو، از ابوالعباس مروزی؛ تاریخ مرو، از احمد بن سیار مروزی؛ تاریخ هراة، از ابواسحاق بزّاز (د 329ق)؛ تاریخ سمرقند و بخارا، از ابوالحسن سعید بن جناح بخاری؛ تاریخ خوارزم، از ابوعبدالله محمد بن سعید قاضی (د 346ق)؛ و تاریخ بلخ، از ابوعبدالله محمد بن عقیل بلخی (د 316ق) (ص 21؛ برای دیگر مآخذ، نک : هادی، مقدمه).
تاریخ بیهق نخستینبار به کوشش احمد بهمنیار در 1317ش در تهران منتشر شد و بار دیگر به کوشش کلیمالله حسینی در حیدرآباد دکن (1388ق / 1968م) به چاپ رسید. ترجمۀ عربی کتاب، با تصحیح و تعلیقات و مقدمهای در شرح احوال و آثار مؤلف، به قلم یوسف هادی در 1425ق / 2004م در دمشق منتشر شده است.
مآخذ
ابن فوطی، عبدالرزاق، مجمعالآداب، به کوشش محمدکاظم، تهران، 1417ق؛ بنداری، فتح، تاریخ دولة آل سلجوق (زبدة النصرة)، بیروت، 1400ق / 1980م؛ بیهقی، علی، تاریخ بیهق، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، 1317ش؛ رافعی قزوینی، عبدالکریم، التدوین فی اخبار قزوین، به کوشش عزیزالله عطاردی، بیروت، 1408ق / 1987م؛ فصیح خوافی، احمد، مجمل فصیحی، به کوشش محمود فرخ، مشهد، 1961م؛ هادی، یوسف، مقدمه بر ترجمۀ عربی تاریخ بیهق، دمشق، 1425ق؛ یاقوت، ادب.